دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق دلبستگی
در 84صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.
توضیحات کوتاه از متن:
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
دلبستگی
در پرداختن به مفهوم دلبستگی، دو بخش اصلی و اساسی وجود دارد: بخش «هنجاری[1]» که به ویژگیهای طبیعی سیستم رفتاری دلبستگی و رشد آن در افراد میپردازد؛ و دیگری «تفاوتهای فردی[2]» در کارکرد سیستم دلبستگی است. بالبی (1973) مفهوم سیستم رفتاری[3] در دلبستگی را از کردارشناسی گرفت؛ یک برنامه عصبی جهانشمول و زیستی مخصوص که رفتار را به گونهای تنظیم میکند که شانس فرد برای حیات و تولیدمثل افزایش یابد. در بررسی بخش هنجاری این سیستم رفتاری شش جزء وجود دارد. الف)کارکرد زیستی خاص[4] ب) فعالسازی سیستم دلبستگی ج) راهبرد دلبستگی اولیه د) اهداف سیستم دلبستگی ه) زیرلایههای شناختی سیستم دلبستگی[5] و در نهایت و) اثر متقابل سیستم رفتاری دلبستگی و سیستمهای رفتاری دیگر.
الف) کارکرد زیستی سیستم دلبستگی: به نظر می رسد کارکرد زیستی سیستم دلبستگی از فرد (مخصوصاً در نوزادی و اوایل کودکی) در مقابل خطرات به وسیلهی جستجوی دیگران حمایت کننده (نگارههای دلبستگی) مراقبت میکند. بر اساس استدلال تکاملی بالبی، نوزادانی که می توانند در کنار مراقبین حمایت کننده بمانند شانس حیات و تولید مثل بالاتری دارند، بنابراین ژنها رفتار جستجوی مجاورت را رشد و پرورش میدهند.
اکنون معلوم است که فعالیت ژنها از طریق واسطههای هورمونهای درونریز عصبی[6] و سیستمهای فیزیولوژیکی مانند واسطههای شیمیایی انتقال دهندهی پیام عصبی همچون اکسیتوسین[7] و وازوپرسین[8]، هورمونهای عصبی چون آدرنالین و کورتیزول[9]، و ساختارهایی چون آمیگدالا و ... که مسئول پاسخگویی به تهدیدها و استرسها هستند (کارتر[10] و همکاران، 2005) انجام میشود.خیلی جالب است که نتایج تحقیقات نشان دادهاند اکسیتوسین که نقش مهمی در دلبستگی والد-فرزند و روابط دلبستگی و جنسی در بزرگسالی دارد (کارتر و همکاران، 2005)، در کودکانی که والدینشان را از دست دادهاند یا مورد تهدید واقع شدهاند و یا حمایت کمی دریافت میکنند، کاهش مییابد.
سطح کورتیزول در کودکان و بزرگسالانی که از نگارههای دلبستگیشان جدا شدهاند؛ در هنگامی که از آنها خواسته میشود در مورد این مسئله فکر کنند افزایش مییابد (گیلات، شیور، مندوزا[11]، مانینگر[12]و فرر[13]، 2006؛ گانار[14]، 2005). بنابراین بالبی به مجاورت و تماس با نگارههای دلبستگی حامی، مورد اعتماد و عاطفی به عنوان یک پدیده انسانی طبیعی و دست اول نگاه میکند و اعتقاد دارد که از دست دادن این مجاورت باعث یک سری عدم کاراییهای روانشناختی و فیزیولوژیکی در انسان میگردد (بالبی، 1969).
بالبی (1988) اعتقاد دارد که سیستم رفتاری دلبستگی نه تنها در کودکی بلکه در بزرگسالی نیز فعال است. او مخالف این عقیده است که وابستگی به دیگران و سوگواری برای دیگران در هر سنی آسیبزا و ناپخته است. به عقیدهی وی حتی بزرگسالان بالغ نیز در هنگام خطر، درد، تنهایی و ... از جستجوی مراقبت و همچنین مراقبت از دیگران احساس آرامش میکنند. او حتی ابراز میدارد که استقلال کامل و بالغ فرد از تعامل مثبت با نگارههای دلبستگی بهدست میآید. به بیان دیگر توانایی آرام کردن خود در بزرگسالی به میزان زیادی به آرامشی که فرد از نگارههای دلبستگی در کودکی دریافت کرده است، وابسته میباشد (میکالینسر و شیور، 2004).
ب) فعالسازی سیستم دلبستگی: بنا به نظر بالبی (1969/1982) سیستم رفتاری دلبستگی بهوسیله تهدیدهای محیطی که حیات انسان را به خطر میاندازد فعال میشود. هنگامی که تهدید ایجاد میشود، نیاز به مورد حمایت قرار گرفتن بوجود میآید و در نتیجه بصورت خودکار سیستم دلبستگی فعال میشود. هنگامی که تهدیدی وجود نداشته باشد، نیازی برای مراقبت از طرف دیگران هم وجود ندارد، بنابراین تمایل به جستجوی مجاورت نیز حداقل به هدف گرفتن حمایت فعال نمیشود (ممکن است که یک فرد به جستجوی مجاورت بپردازد، اما به اهدافی غیر از حمایت همچون جفتگیری یا غرایز عاطفی). هنگامی که تهدیدی وجود ندارد، فرد به انجام فعالیتهای دیگر مانند اکتشاف، جستجوی غذا یا جفتگیری میپردازد (بالبی، 1973). علاوه بر این، بالبی (1973) اعتقاد دارد نشانههایی که به خودی خود خطرناک نیستند ولی احتمال وجود خطر را نشان میدهند (مثل تاریکی، صدای بلند، تنهایی) نیز میتوانند سیستم دلبستگی را فعال کنند.
ج) راهبردهای دلبستگی اولیه: در دیدگاه بالبی (1982/1969) جستجوی مجاورت در هنگام نیاز به حمایت، راهبرد اولیه و طبیعی سیستم رفتاری دلبستگی است. این راهبرد شامل طیف وسیعی از رفتارهاست که کارکرد مشابهی (به دست آوردن و حفظ مجاورت به نگارههای دلبستگی عاطفی) دارند و کارکردهای سازگارانهی مشابهی نیز ایجاد میکنند (حمایت در مقابل خطر، زخم ).
در نوزاد این راهبردهای سیستم رفتاری دلبستگی (گریه کردن، کش آمدن برای در آغوش کشیده شدن) ذاتی است؛ اما در طی رشد و رویارویی با روابط اجتماعی پیچیده، در سیستم دلبستگی رفتار هدفمدار که منعطف، وابسته به موقعیت و حرفهایتر است، به وجود میآید. کودکی که بوسیله نگارههای دلبستگی مناسب مورد مراقبت گرفته، در بیشتر موقعیتها، مهارتهایی همچون ابراز مناسب هیجانات، بیان نیازها و احساسات را بصورت هماهنگ و روشن نشان میدهد و از همین رو در برآورده کردن نیازها موفق خواهد بود (گاتمن[15] و دکلیر[16]، 1998). در بزرگسالی، راهبرد دلبستگی اولیه لزوماً به رفتارهای جستجوی مجاورت واقعی نیاز ندارد. این راهبردها میتواند شامل فعالسازی بازنمایی ذهنی نگارههای دلبستگی که معمولاً از او مراقبت و حمایت میکنند نیز باشد. این بازنمایی احساس امنیت و اطمینان را برای وی به ارمغان آورده و باعث برخورد مناسب فرد با تهدید پیشرو میباشد. بازنمایی ذهنی نگارههای دلبستگی که منابع نمادی حمایت هستند، مفهوم مجاورت نمادی[17] را ایجاد میکنند. بازنمایی ذهنی صفات ایمنی را که نگارههای دلبستگی ایجاد کردهاند در بر میگیرد؛ و در نتیجه آرام شدن بوسیله خود نیز در فرد ایجاد میشود (میکالینسر و شیور، 2003).
د) اهداف سیستم دلبستگی: بالبی (1982/1969) هدف سیستم دلبستگی و چرخه فعالسازی و غیرفعالسازی آن را توضیح داده است. هدف این سیستم، حس حمایت و یا امنیت است (اسروف[18] و واترز[19] (1977) به آن احساس امنیت[20] میگویند) و بصورت طبیعی به فعالسازی این سیستم منجر میشود. این حس امنیت یک حالت روانشناختی است که تلویحات زیادی دارد: احساس ایمنی و اینکه فرد میتواند توجه خود را به کاری غیر از دریافت حمایت معطوف سازد؛ خوب مورد مراقبت قرار گرفتن، در نتیجه آن اینکه فرد میتواند مفاهیم عشق ورزیدن و ارزش قائل شدن را مورد ستایش قرار دهد؛ و در نهایت اعتماد به وجود حمایت، قدرت ریسک کردن را در فرد بوجود می آورد. این هدف هنگامی که فرد در معرض خطر واقعی یا نمادی قرار گیرد و نگارههای دلبستگی به اندازه کافی نزدیک و پاسخگو نباشند، برجستهتر میشود. در چنین موقعیتی سیستم دلبستگی فعال میشود و فرد برای جستجو و به دست آوردن مجاورت واقعی و نمادی تلاش میکند. این چرخهی- تجربه خطر و پریشانی، جستجوی حمایت و راحتی از نگارههای دلبستگی، تجربه کاهش استرس و احساس امنیت، برگشت به علاقهمندیها و فعالیتهای دیگر- یک شکل اصلی و موفق از تنظیم هیجان و تنظیم روابط نزدیک بینفردی را به نمایش میگذارد.
باید به این نکته مهم توجه کرد که کنار آمدن با تهدیدها و پریشانیها از طریق حمایتی که از نگارهها دریافت میشود، کامل میشود؛ این حمایتها به فرد یک نسخه یا مدل برای تنظیم هیجانات منفی، حفظ تعادل فکری و حفظ روابط ارزشمند ارائه میدهد (واترز، رودریگز[21] و رایدوی[22]، 1998). چیزی که در این نسخه مشخص میباشد این مطلب است که نزدیکی بینفردی و کارکردهای خودکار و مستقل فردی بصورت دوجانبه قابل دستیابی هستند. هنگامی که فردی آزرده و پریشان میشود، جستجوی حمایت و مراقبت از دیگران ایدهآل است؛ هنگامی که پریشانی برطرف و آرام گشت، انجام امور دیگر میسر میشود. هنگامی که روابط دلبستگی خوب عمل کند، فرد میآموزد که فاصله از دیگران و داشتن استقلال کاملاً با نزدیکی و اعتماد به دیگران جور در میآید. هیج تضادی بین استقلال و خودتعیینی و روابط نزدیک وجود ندارد (مکالینسر و شیور، 2007).
و) زیر لایههای شناختی سیستم دلبستگی: به عقیده بالبی (1969/1982) سیستم دلبستگی بصورت یک سیستم پیچیده تصحیح اهداف عمل میکند؛ بدین معنا که یک فرد (نوزاد، کودک و یا بزرگسال) پیشرفت خودش را به سمت بدست آوردن اهداف مجاورت/حمایت ارزیابی میکند و اگر لازم بود رفتار خودش را تصحیح میکند تا به نتیجه برسد. این تنظیم منعطف هدف مدار و بر اساس تصحیح اهداف رفتار دلبستگی حداقل به سه کارکرد شناختی نیاز دارد: الف) پردازش اطلاعات درباره روابط فرد-محیط که شامل کنترل و ارزیابی رخدادهای تهدیدآمیز و حالت درونی خود (پریشانی یا امنیت) فرد است، ب) کنترل و ارزیابی پاسخ نگارههای دلبستگی به جستجوی مجاورت، ج) کنترل و ارزیابی مناسب بودن رفتارهای انتخاب شده در آن شرایط محیطی، که در نتیجهی تنظیم این رفتارها کنارآمدن با موانع محیطی میسر میشود. این اجزا در مدلهای خودتنظیمی نیز دیده میشود (کارور و شیر، 1981). بالبی (1969/1982، 1973) تأکید دارد که طبیعت هدفمدار رفتار دلبستگی نیازمند ذخیره اطلاعات مرتبط، به شکل بازنمایی ذهنی و تبادلات بین فرد و محیط میباشد. بالبی به این بازنماییها «مدلهای کارکردی[23]» میگوید. بالبی (1969/1982) دو نوع مدل کارکردی یعنی مدل کارکردی خود و مدل کارکردی دیگران، را معرفی کرده است. این مدلها حافظه فرد را در ارتباط با خود و نگاره دلبستگی در زمان بدست آوردن حمایت در زمان نیاز سازماندهی میکنند (مین و همکاران، 1985).
[1]Normative
[2] Individual differences
[3]Behavioral system
[4]Specific biological function
[5]The cognitive substrate of the system
[6]Neuroendocrine hormones
[7] Oxytocin
[8] Vasopressin
[9] Cortisol
[10] Carter
[11]Mendoza
[12] Maninger
[13] Ferrer
[14] Gunnar
[15]Gottman
[16] Declaire
[17]Symbolic proximity
[18]Sroufe
[19] Waters
[20] Felt security
[21]Rodrigues
[22] Ridgeway
[23]Working models
مبلغ واقعی 23,163 تومان 20% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 18,530 تومان
برچسب های مهم