دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی در 43صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.
توضیحات کوتاه از متن:
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
سلامت روانی
تاريخچه سلامت رواني با توجه به وجود بيماريهاي رواني از زماني که بشر وجود داشته و مخصوصاً از زمانی که زندگي اجتماعي را شروع کرده با او همراه بوده است. پيدا کردن شروع يک نهضت به خصوص نهضتهاي اصلاحي و علمي به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسأله مشکلي است. در حقيقت روان پزشکي را ميتوان قديميترين حرفه و تازهترين علم به شمار آورد. قديميترين، چون بيماريهاي رواني از قديم وجود داشتهاند. تازهترين علم، براي اينکه تقريباً از سال 1930، بعد از تشکيل اولين کنگرهي بينالمللي بهداشت رواني بود که روانپزشکي جزئي از علوم پزشکي شد و سازمانهاي روان پزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند. از فعاليت اين سازمانها در جريان جنگ جهاني دوم عملاً کاسته شد و بدين ترتيب ميتوان روانپزشکي را تازهترين علم بعد از جنگ جهاني دوم به حساب آورد (ساپینگتون[1]،2006).
اولين بار سقراط فيلسوف مشهور يوناني بود که خرافات را از بيماريهاي رواني کنار گذاشت و اختلالات رواني را به طرف پزشکي کشانيد. دربارهي ماليخوليا و جنون زايماني تعريف و توصيف کرد و مغز را مرکز اصلي روان دانست. جاليوس علت اصلي بيماريهاي رواني را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن ميدانست. در اوايل قرن 13 و اوايل رنسانس ارتباط جسم و روان و يکپارچگي واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و به علاوه فرضيه ابوعليسينا مسأله اين ارتباط را به اسپانيا و کشورهاي ديگر کشاند و اين زمينهاي براي فرضيه ی جديد بيماريهاي روان تني شد. اين قرن را بايد قرن سحر و جادو، دخالت شياطين و ارواح در ايجاد بيماريهاي رواني دانست (میلانی فر،1386).
اطلاعات جسته گريختهاي وجود دارد که تا قرن 14 براي مواظبت و نگهداري بيماران رواني مکاني در مونت کاسينوي[2] ايتاليا، بيمارستاني در ليون فرانسه و در پاريس، بيمارستان بتلعه در لندن که در سال 1247 بنا شد (اولين بيمارستان تقريباً رسمي و دولتي) و در سال 1385 بيمارستان بارتولومو[3] در لندن در نزديکي کليساي سنت بارتولومو وجود داشته است. در اسپانيا اولين بيمارستان رواني در سال 1409 در شهر والنسيا[4] به وسيلهي يک کشيش اسپانيايي ايجاد شد و علت آن رفتار استهزا آميز و آزاردهندهي افراد نسبت به بيماران رواني در ملأ عام بوده است. در قرن 17 ارتباط جسم و روان و محل اين ارتباط در سلسله اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دکارت[5] و مالپي ويليس[6] و سايرين مراکزي براي اين ارتباط تعيين کردند. در همين قرن در سال 1602 اولين کتاب پزشکي دربارهي بيماريهاي رواني به نام پراکيس مديا[7] توسط يک پزشک سوئيسي نوشته شد که در آن طبقهبندي بيماري رواني مورد توجه قرار گرفت و براي اين بيماريها علل ارگانيک قائل شدند.در قرن 18 مسأله به همان طريق قرن 17 ادامه يافت و مؤسسات خيريه در کشورهاي کاتوليک بنا به پيشنهاد کشيشها تأسيس شد. در اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 نام سه نفر در سولوحهي پيشتازان و رهبران درمان اخلاقي و انساني قرار دارد که عبارتند از: فيليپ نيپل از فرانسه[8]، ويليام تيوک[9] از انگلستان و ول سنزوکياروگي[10] از ايتاليا (میلانی فر،1386).
در قرن بيستم باب پردازش تئوريهاي مختلف روانکاوي، روانپزشکي ديناميک، ژنتيک، بيولوژي، ارتباط جسم و روان، تئوريهاي سرشتي، مطالعه دربارهي آثار الکترو شوک و عمل جراحي مغز در بعضي از بيماريهاي رواني، گشايش مراکز اورژانس روان پزشکي به علت بروز جنگ جهاني دوم و مطالعات اپيدميولوژيک در کودکاني که از خانوادههايشان جدا و به ساير کشورها مخصوصاً سوئيس آورده شده بودند، باز شد. کم کم مکتب رفتارگرايي توسط واتسون، مفهوم همئوستازي و مطالعهي واکنشهاي اعصاب اتونوم بر اثر برخورد با استرسها و فشارها به وسيلهي کانن[11]، تئوري هيجان به وسيله جيمز پاپز[12]، فرضيه فشار و سندرم سازش عمومي توسط هانس سليه و بالاخره فرضيههاي ديگر يکي پس از ديگري پيدا شد و روان پزشکي به صورت روان پزشکي امروزي درآمد(ساپینگتون، 2006).
در سال 1930 اولين کنگرهي بينالمللي بهداشت رواني با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مسائل رواني کشورها از قبيل تأسيس بيمارستانها، مراکز درماني سرپايي، مراکز کودکان عقبمانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. در سومين کنگرهي بينالمللي بهداشت رواني در سال 1948 که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت رواني بنيانگذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو[13] و سازمان بهداشت جهاني درآمد و اين سازمان در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت رواني را به عهده گرفت. در سال 1960 به دستور پرزيدنت کندي رئيس جمهور وقت آمريکا قوانين جديدي براي بهداشت رواني وضع شد و دولت عهدهدار مسؤوليتهاي سنگيني براي اين گونه بيماران شد. در سال 1952 اولين راهنماي تشخيص آماري بيماريهاي رواني که داراي تقسيمبندي و تعريف اختلالات رواني بود منتشر شد ولي مورد موافقت اکثر روانپزشکان کشورهاي اروپايي و آمريکايي قرار نگرفت. در سال 1968 دومين راهنماي تشخيص و آماري بيماران رواني با دقت بيشتري در تقسيمبندي، تعاريف و اختلالات رواني منتشر شد که مورد تأييد بيشتر روانپزشکان قرار گرفت(ساراسون، 2003). در بين سالهاي 1983 تا 1987 در کشورهاي آمريکا، فرانسه، اسرائيل، ايتاليا، آلمان و ونزوئلا مسألهي ژنتيکي بودن بيماريهاي رواني مورد توجه قرار گرفت و ژنهاي بعضي از بيماريها از جمله بيماري کره هانتيگتون[14] و آلزايمر فاميلي[15] و ژن مشخصکننده دو نوع مختلف و مجزاي اختلالات خلقي دوقطبي کشف شد. در سال 1994 چهارمين راهنماي تشخيص و آماري بيماريهاي رواني منتشر شد و فعلا مورد استفادهي روانپزشکان و مراکز روان پزشکي در تمام کشورهاي دنيا است (ميلانيفر، 1386).
[1]. Sappington
[2] . Mount Cassion
[3] . Bartholomew’s
[4] . Valencia
[5] . Decartes
[6] . Malpighi willis
[7] . Perayix media
[8] . Philippe piner
[9] . William Tuke
[10] . Vencenzo chiarugi
[11] . Cannon
[12] . Jems Papze
[13] . Unesco
[14] . Huntington chorea
[15] . Alzheimer’s ctisease
مبلغ واقعی 23,163 تومان 20% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 18,530 تومان
برچسب های مهم