بزرگ ترین فروشگاه مبانی نظری رشته های روانشناسی و مدیریت و...

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش
 
در 33صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.

توضیحات کوتاه از متن:

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

 

هوش

هوش رفتار حل مسألۀ سازگارانه­اي است که در راستاي تسهيل اهداف کاربردي و رشد سازگارانه جهت­گیری شده است. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی می­شوند، کاهش می­دهد. این مفهوم هوش، مبتنی بر گزاره­اي است که فرایند حرکت به سوی اهداف، انجام راهبردهایی را برای غلبه بر موانع و حل مسأله ضروری می­سازد(ایمونز، 1999؛ استرنبرگ[1]، 1997؛ به نقل از نازل[2]، 2004).

گاردنر[3] هوش را مجموعه توانایی­هایی می­داند که برای حل مسأله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می­شوند، به کار می­رود. از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند از: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بدنی ـ حرکتی، هوش­های فردي (که شامل هوش درون­فردی و بین­فردی مي­شود)، هوش طبیعتی و هوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی است (آمرام، 2005).

مفهوم تحلیلی غرب[4] از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطلاعات
می­شود؛ در حالی که رویکرد ترکیبی شرق[5] نسبت به هوش، مؤلفه­های گوناگون عملکرد و تجربه انسان، از جمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل[6] (یکپارچه) دربرمی­گیرد (نازل، 2004).

در مجموع، هوش عموماً باعث سازگاری فرد با محیط می­شود و روش­های مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار می­دهد. همچنین توانایی شناخت مسأله، ارائه راه­حل پیشنهادی برای مسائل مختلف زندگی و کشف روش­های کارآمد حل مسائل از ویژگی­های افراد باهوش است (سعیدی،1391).

معنویت

معنویت[7] به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی می­شود بیلوتا[8] معتقد است معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای شود که فراتر از خودمان است (جانسون[9]، 2001).

معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه­های مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد (وگان[10]، 2002).

ایمونز[11]تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت می­تواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فرد (مثلاً سلامتی بیشتر) را پیش­بینی می­کند و قابلیت­هایی را مطرح می­کند که افراد را قادر می­سازد به حل مسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر، ایمونز را مورد انتقاد قرار می­دهد و معتقد است که باید جنبه­هایی از معنویت را که مربوط به تجربه­های پدیدارشناختی هستند (مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی) از جنبه­های عقلانی، حــل مسأله و پردازش اطلاعات جدا کرد. (آمرام، 2005) می­توان علت مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسأله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل،[12] اخلاق[13] و شخصیت است را به نگاه شناخت­گرایانه آنان از هوش نسبت داد (نازل، 2004)

وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:

1ـ بالاترین سطح رشد در زمینه­های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر می­گیرد.

2ـ یکی از حوزه­های رشدی مجزا می­باشد.

3ـ بیشتر به عنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)

4ـ شامل تجربه­های اوج می­شود.

معنویت در دیدگاه مؤلفان این مقاله عبارت است از: ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ و خم­های زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود متعالی و درک حضور دائمی وجود متعالی در هستی معنادار، سازمان­یافته و جهت­دار الوهی. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجه انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا می­یابد (موسوی،1391).

هوش معنوی و مؤلفه­های آن

معنویت، به‌عنوان یک هوش، بیانگر مجموعه‌ای از توانایی‌ها و ظرفیت‌ها و منابع معنوی است که کاربرد آن موجب افزایش انطباق‌پذیری و در نتیجه ارتقای سلامت روان افراد می‌شود (زوهر و مارشال[14]، 2000؛ کینگ[15]، 2008). معنویت، نیاز فرا رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خود فرد است. این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای فراتر از خود ­شود (کرچتون[16]، 2008).

از سوی دیگر، در برخی دیدگاه‌ها بر جنبه‌های عاطفی و رفتاری هوش معنوی تأکید شده است. هوش معنوی به‌عنوان انتخاب بین روح و نفس و هم‌چنین، به‌عنوان داشتن عملکرد عاقلانه و توأم با عطوفت همراه با حفظ صلح درونی و بیرونی در هر شرایطی تعریف شده است. در این‌گونه تعاریف بر جنبه‌های تعالی‌جویانه، درستکارانه و مهرورزانه‌ی هوش معنوی تأکید گردیده است (مرعشی، 1390).

پژوهش‌ها از رابطه‌ی بین معنویت و هوش معنوی با تاب‌آوری، خبر می‌دهند. ادواردز[17] (2001) معتقد است داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح می­کند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی و تمرین­های آنها را هم­ردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هرچند می­توان گفت برای بهره­مندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم مي­باشد. هر چند که تحقیقات زیادی در حیطه رشد و تحول هوش معنوی صورت نگرفته است و نیازمند تحقیقات تجربی ـ کیفی است، ولی می توان گفت که استعداد این هوش در افراد مختلف، متفاوت است و در اثر برخورد با محیط­های غنی که سؤالات معنوی را بر می­انگیزاند، به تدریج تحول یافته و شکل می گیرد. به نظر می­رسد سن و جنسیت نیز در هوش معنوی اثرگذار باشند. یونگ معتقد است که در بسیاری از افراد پس از 35 سالگی تغییرات عمده­ای در ناخودآگاه صورت می­گیرد که ممکن است در روند معنویت و هوش معنوی تأثیرگذار باشند. همچنین بعضی از محققان، از جمله یونگ، معتقدند که در زنان این تحول متفاوت از مردان صورت می­گیرد.براساس تعريف هوش معنویت ممکن است امری شناختی ـ انگیزشی باشد که مجموعه­ای از مهارت­های سازگاری و منابعی را که حل مساله و دستیابی به هدف را تسهیل می­کنند معرفی می­نماید. هوش معنوی انجام سازگارانه و کاربردی موارد یادشده در موقعیت­های خاص و زندگی روزمره است (به نقل از نازل، 2004).

به نظر می­رسد هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود می­گردد. این دیدگاه شامل همۀ رویدادها و تجارب فرد می­شود که تحت تأثیر یک نگاه کلی قرار گرفته­اند. فرد می­تواند از این هوش برای چارچوب­دهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره گیرد. این فرایند قادر است از لحاظ پدیدارشناختی به­رویدادها و تجارب فرد معنا و ارزش شخصی بیشتری بدهد (موسوی و تامولی،1392).

هوش معنوی با زندگی درونی ذهن و نفس[18] و ارتباط آن با جهان رابطه دارد و ظرفیت فهم عمیق سؤالات وجودی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری را شامل می­شود. آگاهی از نفس، به عنوان زمینه و بستر بودن یا نیروی زندگی تکاملي خلاق[19] را در بر می­گیرد. هوش معنوی به شکل هشیاری ظاهر می­شود و به شکل آگاهی همیشه در حال رشد ماده، زندگی، بدن، ذهن، نفس و روح درمی­آید.بنابراینهوش معنوی چيزي بيش ازتوانایی ذهنی فردی است و فرد را به ماوراءفرد[20] و به روح، مرتبط می­کند. علاوه بر این، هوش معنوی فراتر از رشد روانشناختی متعارف است. بدين جهت خودآگاهی شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر، زمین و همه موجودات می­شود (وگان، 2002).

آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می­شود (آمرام، 2005).

هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش­ها مورد استفاده قرار می­گیرد و سؤال­هایی همانند «آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی
می­شود؟» و یا «آیا من در شادی و آرامش روانی مردم سهیم هستم؟» را در ذهن ايجاد مي­کند (ویگلزورث[21]، 2004 ؛ به نقل از سهرابی، 1385).

در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می­کند (مک مولن[22]، 2003).

همچنین قابل ذکر است که سؤال­های جدی در مورد اینکه از کجا آمده­ایم، به کجا
می­رویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوش معنوی می­باشند. سانتوس[23] (2009، به نقل از سعیدی،1391) معتقد است هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کرده است. وی اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان کرده است:

1. شناخت و تصدیق هوش معنوی؛ یعنی باور داشتن به این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی (در این جهان) موقتی است.

2. بازشناسي و باور یک موجود معنوی برتر (یعنی خداوند).

3. اگر خالقی هست و ما مخلوق هستیم، باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.

4. لزوم شناسايي هدف زندگی (وجود چیزی که انسان را فرا می­خواند) و پذیرفتن این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از تواناییها کدگذاری شده­اند.

5. شناختن جایگاه خود در نزد خداوند (شخصیت فرد بازتاب فهم وی از خداوند است).

6. شناخت اصول زندگی و پذیرفتن این امر که برای داشتن زندگی موفق باید سبک زندگی و تصمیما ت خود را مطابق این اصول شکل داد.

ایمونز (2001) بعضی از خصوصیات هوش معنوی را چنین عنوان می­کند:

الف) هوش معنوی نوعی هوش غایی[24] است که مسائل معنایی و ارزشی را به ما نشان داده و مسائل مرتبط با آن را برای ما حل می­کنند. هوشی است که اعمال و رفتار ما را در گستره­های وسیع از نظر بافت معنایی جای می­دهد و همچنین معنادار بودن یک مرحله از زندگی­مان را نسبت به مرحله دیگر مورد بررسی قرار می­دهد (زهر و مارشال[25]، 2000، به نقل از سعیدی،1391).

 

[1]. Sternberg R.

[2]Nazel

[3]. Gardner H.

[4]. Western analytic concept

[5]. Eastern synthetic aproach

[6]. Integrative relation

[7].Spirituality

[8]. Bilouta

[9]- Janson

[10]. Vegan

[11]. Emmons

[12]. Intention

[13]. Morality

[14]. Zohar & Marshall

[15]. King

[16].Crichton

[17]. Edwards

[18]. Spirit

[19]. Creative life force of evolution

[20]. Transpersonal

[21]. Wigglesworth

[22]. McMullen

[23]. Santos, E. S.

[24].Ultimate

[25]. Zohar & Marshall


مبلغ واقعی 23,163 تومان    20% تخفیف    مبلغ قابل پرداخت 18,530 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1404

برچسب های مهم

"برای دریافت پاسخ سریع ،حتما با ایمیل زیر در ارتباط باشید" toosiran2@gmail.com‬

بزرگ ترین فروشگاه مبانی نظری رشته های روانشناسی و مدیریت و...

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما